MAN416
جدید
این کتاب در انبار موجود نیست
اخطار: آخرین موجودی فعلی!
تاریخ عرضه: 1397/02/29
دریافت کننده :
|
زمستان به معنای واقعی از راه رسیده و هوا بی اندازه سرد شده است . از لای در سوز بدی داخل می شود . پتو را دور خودم می پیچم و سعی می کنم هیچ چیز مانع کاری که می خواهم انجام بدهم نشود. حالم اصلا خوب نیست. نفس درون سینه ام گره می خورد و بالا نمی آید. امشب تصمیم گرفته ام قصه ی زندگیم را برای عزیزترین موجود عالم بنویسم٬ برای کودکم که همین روزها متولد می شود. شاید هیچوقت فرصت نکنم برایش توضیح بدهم که پدر و مادرش چه کسانی بودند و چطور زندگی کردند. می خواهم وقتی بزرگ شد اینها را بخواند و بفهمد پدر و مادرش چه گناهی مرتکب شده بودند که کارشان به اینجا کشید. از زندگی چه می خواستند؟ می خواهم با خواندن این دفترچه هیچکدام از سوالاتش بدون پاسخ نماند. می خواهم اینها را بخواند و بفهمد که پدر و مادرش با عشق ازدواج کردند٬ باعشق زندگی کردند و علیرغم همه ی مشکلات خوشبخت بودند.
هیچ نقدی هم اکنون وجود نداردکتاب های مرتبط
نقد و بررسی خوانندگان
مانا کتاب را دنبال کنید